با مامانم رفته بودم دکتر بعد ي پسره اصن جيگر طلا خيلي بهم اشاره ميکرد .

 

اصلا اين پسرا ديگه درک نميکنن که من با مامانم هستم وقت ميبره من سر مادرو شيره بمالونم بيام شماره بگيرم

 

هي ميگفت بيا بيا ديگه بيا...

 

خو بيا و مرگ بيا و درد کوري نميبني والده منو؟؟..

 

هيچي منم براش کلي چسي اومدم حالش گرفته شد رفت..

 

بعد وقتي از مطب زدم بيرون بعله ديدم يک ماشين تاروس آمريکايي سواره..اصلا خيلي ندامت کيونمو سوزوند

 

من ديگه هيچي نگفتم از کادر خارج شدم..



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, |

 
 

     

 

     شخصيت من تو رو ياد

کي ميندازه؟؟ 



پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, |

 
 

اي مسلمانان..

اي هم قبيله ها..آي مردم..جماعت شريف و هم چنين اونايي که ناشريفن هم حسابن..

اين لينک آهنگو چطوري کد وبلاگ بشش بدم..

baa-music.in/778/-Ehsanoddin-Moein---Kaboos-25-4-1391-%D8%AA%DA%A9%20%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF

 

(شوعرم گيرمون نيومد)



یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, |

 
 

 

اصلا خوب که فکر ميکنم..ميبينم من خيعلي دختر خوبيم..از همين تريبون اعلام مي نمايم دونبال شوعر ميگردم...

فهميدين..شوعر..

شرايطمم به شرح ذيل مي باشده:

1- دختري بسيار زيبارو و مهوش وقار

2- اصلا آرم..سالي دو کلوم حرف ميزنم

3.دوندوناي جلو کمي کج و کوله.

4- يک عدد دماغ گنده..يعني ي وضي هاا

5-ماشين ندارم اصن حرفشم نزن بخوام بخرم

6-موي بلند ناخن کثيف..اوق اوق واق

7-قد کوتوله...2 متر ديگه هم دارم زير زمين خواب زمستوني رفته

حالا شرايط...

اول يک آهنگ همچي مشتي برا وبلاگم پيدا کن..تا شوم چراغ خانه ات..


(اوف کشتم خودمو)



شنبه 24 تير 1391برچسب:, |

 
 

 از ایرونی جماعت هر کاری بر میاد

صبح اتوبوس تو ایستگاه واساد تا خانمه پیاده شد 4 چرخش رفت هوا.

ملت جیغ..شیون و زاری..اومدیم پایین دیدیم موتوری زده بهش..

آخه آدمه دیوانه.....تو نمیدونی وقتی اتوبوس داره تو ایستگاه وامیسه

نباید از کنار دربش رد بشی؟؟

بعدشم تو نمیفهمی نباید از تو ایستگاه اتوبوس رد بشی..

خدا وکیلی اعصاب برا آدم نمیذارن..



دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, |

 
 

 

 يکي از فانتزيام اينه که شوووعرم فوتبال نيگا کنه

 

بعد من سرمو بذارم رو زانوش

 

يک هو مث سگ بلانسبت شما گازش بگيرم

 

اونم با پس گردني جوري منو بزنه

 

که به عر عر کردن بيفتم



یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, |

 
 

 

  اوففففف...بعضي از اين خواننده ها هم هستم وقتي دارن ميخونن


اونقضه زور ميزنن که ادم يهو خودشو خراب ميکنه..


هر چي بچه سوسوله با دوس دخترش دعواش ميشه پا ميشه خواننده ميشه


جمع کنييد بااااااااا..حالمان به همر ريختگي پيدا کرد..


هان راستي يک دوسي ميدارم..به نام مليکا...بوس بهش دوسش ميدارم


همين حرفاي بي ربطم يهو ميزنه همه چيزو بهم ميريزه..


بعد جديدا اين مهرشاد چي ميگه ؟؟


ميگه اون که خلخال تو پاشه..


يعني با منه به نظر شووومااا عزيزان؟



جمعه 2 تير 1391برچسب:, |

 
 

 

  حال و احوالتون رو براهه ايشالله ديگه..


با اجازتون باز تابستون شد و باز بايد ببينيم 


افراد محترمي که با صندل جوراب مي پوشن..


ذهنم ديگه چسبندگيش بالاس..الان به اين چسبيده


اخه يکي نيست بگه خوب اگر قراره با صندل جوراب بپوشي


که همون کفش اسپورت خودتو بپوش..عزيزم فلسفه صندل


واسه اينکه تو تابستون و گرما خنک باشي..پات عرق نکنه


در ثاني اگر قراره اينجوري هم خدا باشه هم خرما..


که تو زمستون هم همينو بپوش با يک جوراب کت و کلفت..


اينقدر هم خوش ميگذره که نگو


والا اعصاب نميذارن واسه آدم

 



یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, |

 
 


سلام احوالپر30 از کمند..جواب از شما...

 

آغا امشب يک ژانري راه انداختن بر مباناي اينکه 

 

ميخواد عکسي روي ماه طاهر بشه که آرم پپسي مي باشد

 

 در همين راستا باس عرض کنم

 

طرف یه دروغ ماهی گفته اونوخ

 

 ملت نیم ساعته گردنشون سمته ماهه

 

نیم ملیون تا هم پست زده شده براش حتا

 

آقا فکرشون کار میکنه

 

مفتکی کلی تبلیغ کردن


تو روحشون اصلن

 

 



چهار شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, |

 
 

 

 بعد ميگن من مشکل دارم و گير ميدم..

 

شما بگين..امروز چند شنبه اس؟؟؟


بله درسته ....پ چرا من دلم گرفته تو اين غروبش؟


بعد ميگن غروب جمعه دلگيره..


حرف مفت..آدم بخواد دلش بگيره هروزي باشه ميگيره


دله ديگه ناقص العقل کاري به زمان و مکان نداره..


بد گفتم؟؟؟


ي چيز ديگه ميخواستم براتون بتعريفم..


اونم اينکه ديروز مترو مجاني بود..آق يک کيفي داشت


ميخواسم برم ميرداماد خونه خاله بهتر از جونم


آقا ما مسيرو مجاني رفتيم يعني همين نزديکه ميدون محسني


که پياده شديم جاتون خالي نبينيد روز بد


چند تا گل چماق گشت ارشاد واساده بودن


چنان راهي از خودم کج کردم...که ئو ساعت دور زدم که بتونم برسم خونه


نميدونم چي بگم والا..خو آقا من اصن دوس دارم گناه کنم..بايد کي يو ببينم..

شما بگين؟؟ها؟؟



دو شنبه 15 خرداد 1391برچسب:, |

 
 

 

بعد اين شازده هايي که ميان خواستگاري

 

بعد سوال اولشون اينه که :حقوقت چنده؟؟/

 

به الله چه فکري پيش خودشون کردن؟؟

 

يکي ندونه فکر ميکنه دختره رفته خواستگاريش..

 

همين دوشب پيش يکي اين مدليش تشريف آورد خونمون.

 

همچين سوال اولش همين بود..يعني سوت کشيدم..داغ..کردم..دود

 

و کلا از اين حرفا...ميدوني چرا.؟؟ چون من طفلکي هنوز هيچ سوال نپرسيده بودم

 

بعدش گفتم آقاي محترم من جوابم منفيه..

 

آغا اومده بود شريک مالي بگيره نه شريک عشقي..

 

دلم ميخواس جف پا برم تو شيکمش...گند ميزنن به احوال آدم با اين حرفاشون



شنبه 13 خرداد 1391برچسب:, |

 
 

 

 دو دسته از آدما هستن که اينارو به حق بايد


با 18 چرخ از روشون رد بشي..


حالا من بگم آره شما بگين نه....


يکيشون اين ادمايي هستن


که تو خيابون عقب عقب راه ميان يهو صاف ميان تو بغلت..


يکي ديگشون هم اينايي هستن که حرف ميزنن بعد ميگن من نگفتم


اصلا ميخوام يک کالبدي بشکافم ببينم اينا چه مرضي دارن؟؟؟


يکي از اين امراض ميتونه اين باشه که پشت سرشون چشم دارن


و در اينصورت عقب عقب ميان و

 

جلوشون به جايي ميخوره.حالا اگر اونجا


ديوار باشه که قراضه ميشن برا خودشون...


بعد اونا هم ميتونن اين مرضو داشته باشن که


طول و عرض مغزشون دچار مشکل شده و نميفهمن حالا بايد


کدوم وري باشن..گفتن يا نگفتن


در آخر شفاي عاجل واسه اين دو دسته بي دسته آرزومندم



جمعه 12 خرداد 1391برچسب:, |

 
 

 

 سلام احوالپرسي و از اين صبتا...


حالتون خوبه ماشالله ماشالله باشه؟؟


آغا با اجازتون ميخوام سري جديد گير بدم به مترو..ديگه شوفرا بسشونه..


ديروز مترو سوار شدم...چه سوار شدني


از محل کارم گز کردم تا مترو وليعصر يعني همين که رسيدم سر سکو


ديدم قطار داره راه ميفته..مث اين انسانهاي اوليه خودمو هل دادم تو


اوح اوح..لاين آقايون بودم...يک آقاي نکره و نتراشيده بم گف خانم بيا کنار پنجره


دستش بي بلا..افراد بالغي در اين ميون داشتن برا ما کرم ريزي از خود ارائه ميدادن


و عده اي نيز دست به يقه بودند..همينجور قطار ميرفت و منم با اين جماعت سرگزم بودم


يههو يکي داد زد داداش تو جيب من دنبال چيزي ميگردي؟


يارو با خيال راحت جواب داد دنبال نخودچي ميگشتم..


يعني شاخ..يعني کمند جييييييييييييغغغغغغغغغغغغغغ.....کمند ذوققق از اين شادي


و صميميت مردم..نديده بودم والا...



پنج شنبه 11 خرداد 1391برچسب:, |

 
 

 خوب به سلامتي بعد از چند روز از مريضي سخت

 

برگشتيم سر خونه زندگيمون..

 

يعني معدم چنان سولاخ شد که گفتن نداره..

 

يعني يکي هم نگفت واسه اين کمند طفلکي يک کمپوتي

 

کوفتي زرماري ببريم..

 

ميمردين حالي ازم بپرسين؟؟

 

حالا اگه فردا ميمردم همه ميگفتن

 

عجت دخي ماهي بود



پنج شنبه 10 خرداد 1391برچسب:, |

 
 

 

هیچ لذتی بالا تر از این نیست

بعد از چند وقت مانتوی قدیمیتو ببپوشی بعد تو جیبش

پول پیدا کنی..

دیدم که میگم...



پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

 

مطلب اولی که میخوام عرض کنم اینکه

 

یکی پیدا نشد به ما بگه روز زن مبارک

 

انگار ما گوره زن یا همون گوره خریم...

 

بعدش اصلا تصمیم گرفتم اسم وبلاگمو بزارم

 

خاطرات یک ذهن درگیر با شوفرون(راننده ها)

 

حالا خوب روز زن کسی بمون نگفت مبارک به درک

 

همون روز تاکسی سوار میشم..دو قدم راه بود.

 

.بعد خواستم پیاده بشم گفتم آقا

 

چقدر بدم خدمتتون..برمیگرده میگه 20 دقیقه هم بدی خوبه.

 

من:؟؟؟



سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

   

  خداوکيلي نميدونم چي به اين مردا بگم...

 

خو يکي نيست بگه.......الله اکبر

 

اين چاک دهن منو وا ميکنن هييي.

 

از خدا که پنهون ني از شما چه پنهون

 

غروب از محل کارم زدم بيرون اومدم لب خيابون داد و هوار واسه تاکسي

 

بعد غيژژژژ يک پرايد مدل 60 و بوق اومد جلو پام واساد..آرياشهر.؟؟ بله خانم بيا بالا

 

بعد ما ميريم..مرده يکي چيزي حدوداي 15 يا 20 اسلي ازم بزرگتر بود

 

برو بر تو آيينه ميگه من ميخواستم سوارتون کنم باهم حرف بزنيم..

 

يعني انگار بمب هاي هيروشيما سرم خراب شد

 

گفتم جناب متوجه نشدي من منتظر تاکسي واسادم؟؟

 

کر بودي  يا کور؟؟ پررو برميگرده ميگه خو خوشم اومده...گفتم همچي پشت دست

 

بيام تو صورت نکرش!!! گفتم ببين منو ميرسوني فلکه دوم صادقيه...وگرنه شيشه ميشه

 

کف خيابونه هاع؟؟؟!!!!

 

بعد جالب اينه وقتي اينو ميگي همه گازشو ميگيرن اونم به حالت عصبانيت که مثلا


 زود گورتو گم کني..خو اسکل من جاي بچتم اينطوري هم

 

بهت بر ميخوره و مي گازي که من زودتر برم..

 

تف بهتون يعني...بدبختي داريم ماهااااا



یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

 

 خوب که فکر ميکنم ميبينم از ساعت 8 به بعد  فقط


بچه خوشجل موشجلا  در ترددن....


خوب من اينو گفتم که بگويم من قبل از 7 خونه ام اصلا


پ.ن: اگر اين لوکس بلاگ يک چيزي به اسم لايک داشت..اونم  نمايش عمومي


الان اين پست بالاي يک عالمه ميليون لايک ميخورد..


در همين حد..ديدم که ميگم



شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

    

  اي لعنت به اين سن و سال..اوه لعنت يعني..

 

 قريب به 4 ساله ميفهمم روز زن باس يکي بهم بگه روزت مبارک

 

تف که يکي هم نگفته تا حالا

 

نميدونم والاع من چه مشکلي دارم..کورم؟کچلم؟ فلجم..

 

والا من نميفهم..اين ياروها فکر نمکينن ما هم دل داريم..ميذارن ميرن

 

با اجازه ميخواستم بگم اي تو روحت..اي توروحت..

 

اهالي.جماعت..بانوان..اقايون ..مسلمونا..کافرا

 

بااا من دلم ميخواد يکي برام گل بخره

 

پ.ن: ميدونم بايد تا اخر عمر پاي اين اينترنت کوفتي بشينم

 

چرت و پرت بنويسم..گفتم همه بدونين



شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

  

 ي پسر همسايه مي داريم.قبلا ما با هم ي کوچولو دوس بوديم


يعني جدي جدي من اصلا نميخواستمش..


بعد امروز ما با يک تيپ افتضاح.ناخن بلند موي کثيف.واه واه واه


رفتيم بيرون تا سوپري محل. يکي دوتا چيپس و از اين صحبتا بخريم


يهو ديدم يکي زد پشتم..کمند!!

 

اوخ برگشتم ديدم يکي دراز پشت سرم واساده.


اي لعنت بر شانس بد..همون آق مهدي خودمون بود.چنان رنگي ازم پريد


بعد هي ميخواستم خجالت بکشم.گفت چيه روت نميشه من اينجوري ديدمت؟


تو همه جوري قبوله..با ي لحن خرکي بهش گفتم برو ببينيم باا..برو اونور ميخوام برم


تو کي باشي!! خلي ازت خوشم مياد


اما جدي جدي تو دلم داشتم از خجالت آب مي شدم..بعد از 1 سال و اندي ميديدمش


حالا بگذريم از اين صحبتا به جون خدا جاي برادري عجب تيکه اي شده بود..يعني ملوس..


ااااااااوف مبارک صابش



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

 

حالا تا من بيام به اين پدر بزرگوارم بفهمونم

 

که تو به من محرمي

 

شوعر ميکنم ميرم.هان گفته باشم..پدرم بي سوات نيست هااا.

 

فقط زيادي سنتي تشريف دارن...

 

فکر کنيد با اين حال هم اونقضه پرررو هستم

 

که باز تاپ دوبنده و از اين صحبتا بپوشم.

 

پ.ن: البت شوعر هم که گير نمياد..باس برم بميرم آيا؟



جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

 

 ميگم ادما چطوري ميتونن خيانت کنن؟.

چطوري ميتونن راحت برن تو بغل يکي ديگه بخوابن؟.

والا من بالشمو عوض ميکنم ديگه خوابم نميبره

پ.ن..: مسئله فکري من اين روزها



پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

 

 ميگم ادما چطوري ميتونن خيانت کنن؟.

چطوري ميتونن راحت برن تو بغل يکي ديگه بخوابن؟.

والا من بالشمو عوض ميکنم ديگه خوابم نميبره

پ.ن..: مسئله فکري من اين روزها



پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

 

یکی از مواردی که در فرهنگ بالای رانندگی مون و خیلی هم بهش کم توجه شده.

اینقدر بی انصافیم یعنی.

عرض کنم خدمتتون من الان این حادثه رو میتعرفیم شما براش یک اسمی فرهنگی بگذارید.

صبح داشتم از خیابون شلوغ با اون راننده ها تیز و بز می گذشتم با هزارتا سلام و صلوات خودمو

رسوندم وسطای خیابون.بعد ماشینی که منتظر بودم رد بشه که منم رد بشم همینجور

واساد منو نیگا ه کرد.خوب خنگ رد شو برو الان ماشین عقبی میزنه بهم.

این بود که بله ماشین زد بهم..نگران نشین اصلا آسیبی ندیدم.فقط نتیجه این شد که

بچه محل های با غیرتمون حالی از  راننده گرفتن تا قیامت یادش نره.

 



پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

درد نيست!!

به کي بگم آخه؟؟  بابا من دلم ميخواد يکي بهم بگه دوست دارم خوب!

غروبا باهاش برم ددر..بريم پارک بستني قيفي بخوريم.

البته اونروزا هم که اون بود دلم همينارو ميخواست. بود و نبودش يکي بود

آدمه بيخود! اينقدر آدمه هيچي بود که دلم هواشو نميکنه فقط ياد حسراتم که هنوز

به قول دوزتان گفتني پابرجاس رو ميکنه.

اي بابا لعنت و دوصد لعنت بر ذاتت....لعنت



چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 

ببين عزيزم نرو ماله ديروز بود

امروز بهت ميگم برو..لطفا در رو هم پشت سرت ببند

من ديگه پانشم...



چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

اندر حکايت من و اين اتوبوسا..

عصر با کت و کولي افتاده اومديم بيايم خونه..از کار و خستگي نا نداشتم

ميانگين بگم خدمتتون  20 دقيقه اي منتظر اتوبوس واسادم

وقتي رسيد با کلي تو سر زدن و هول دادن و فش و از اين حرفا سوار شدم..

بله يعني آويزون شدم.اين ميله مبارکو گرفتم.

از اون رو که اتوبوس قراضه تو خالي بود وقتي ترمز

مي گرفت عقب ماشين به شکلي بسيار زيبا ميرفت بالا و ميومد پايين

ماهم يک شيرجه اي ميزديم جلو و ميومديم عقب

نه يعني فکر کردم رفتم شهربازي سفينه سوار شدم!

آقا در همين هنگام يک صندلي خالي شد

به طرز وحشيانه اي خودمو انداختم رو صندلي

خوب حالا ايستگاه بعدي که مثلا نگه ميداشت

و از همون لحاظ سبکي که گفتم اين شيشه

هي خودش مثلا باز و بسته ميشد..

يعني از شدت ترمز!! قدرت خدارو ميبيني؟/

حالا رسيديم به مقصد با اين سفينه و

رفتم جلو کرايه بدم.!!شوفره بر ميگرده ميگه

خانوووممم پولتو عوض کن..يعني چنان بادي به غبغب دادم

و گفتم اول اون قراضتو عوض کن

بعد سخراني کن.به اندازه دوغت ميزنيم پنبه.

همين که هست..يعني راننده ترکيبي از رنگهاي مختلف

در عرض يک ثانيه شد.



سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, |

 
 

 

سلام احوالپرسي و از اين حرفا....

 

آقا نمايشگاه کتاب همينجوري 1000 نفر ميرن تو600 نفر ميان بيرون..

 

اينقدر شلوغه!!! بعد بازار دارن اين راننده ها و به قول بچه ها گفتني شوفرا..

 

والا 20 درصد تخفيف کتابه 50 درصد افزايش کرايه ماشين..

 

حالا اينا رو گفتم که...قصد نمايشگاه کتاب کرديم..از ميدون آزادي تا مصلي تا هفته پيش 1100 تومن بود

 

با اجازه شما ديروز خواستيم بريم مطلع شديم کرايه 2500 تومن شده..!!! يکي نيست بگه وا؟؟

 

بله! همين...

 

بعد گفتم: خوب پدر جون ماشين که همون ماشين نکنه روکش صندلي رو شستي؟ هاع؟ يا دستگيره

 

شيشه رو درست کردي؟بعد خوب مسيرم که همون بود

 

..شوفر بزرگوار گفت:(چي گفت)( زير گوش من گفت)

 

اي!!.سر رشته مطلبم از دستم خارج شد..

 

شوفر گرام گفت خانوم ترافيک قيامته..برگشتم گفتم:

 

شرمنده ريش سفيدتم..تهران کي ترافيک نداشت؟؟

 

حالا مطمئن باشيد من يک تحقيقاتي ميداني و گسترده شروع ميکنم

 

////نتيجه را متقابلا اعلام ميکنم



دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:, |